نتیجه ی مهر ونامهری رهبر به ملت
در مسجد جمعه شهر دمشق ، در کنار مرقد مطهر حضرت یحیی پیغمبر علیه السلام به عبادت و راز و نیاز مشغول بودم ، ناگاه دیدم یکی از شاهان عرب که به ظلم و
ستم شهرت داشت برای زیارت قبر یحیی علیه السلام به آنجا آمد و دست به دعا برداشت و حاجت خود را از خدا خواست .
درویش و غنی بنده این خاک و درند
آنان که غنی ترن محتاجترند
پس از دعا به من رو کرد و گفت : از آنجا که فیض همت درویشان (مستمندان ) عمومی است آنها رفتار درست و نیک دارند (تقاضا دارم ) عنایت و دعایی برای من کنند ، زیرا گزند
دشمنی سرسخت ، ترسان هستم .
به شاه گفتم : بر ملت ناتوان مهربانی کن ، تا از ناحیه دشمن توانا نامهربانی و گزند نبینی .
به بازوان توانا و فتوت سر دست
خطا است پنجه مسکین ناتوان بشکست
نترسد آنکه بر افتادگان نبخشاید ؟
که گر ز پای در آید ، کسش نگیرد دست
هر آنکه تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست
زگوش پنبه برون آر و داد و خلق بده
و گر تو می ندهی داد ، روز دادی هست .
(گلستان سعدی)